پارسا نفس مامان وبابا

سلام زندگیم یه کم میخوام از به دنیا امدنت واست بگم پارسای من شما در بیمارستان شهید بهشتی شیراز ساعت ده ونیم صبح روز دوازدهم ادز سال هشتاد وهشت به دنیا امدی وبا به دنیا امدنت زندگی من وبابا ودنیامون رو کامل تر کردی گلم وزن شما دو کیلو وششصت گرم وقد شما چهل وهشت سانتی متر رنگ چشمات میشی ورنگ موهات خرمایی       ...

سلام زندگیم الان که دارم این مطلب رو واست مینوسم هفتمین روز ماه مبارک رمضان بابا که روزه بود وخسته از سر کار امد بعد از نگاه کردن به عکسای بچگی شما وشایان خوابش برد شما هم پس از کلی چونه زدن که مامان من سوسیس میخوام ومن هم میگفتم نه عزیزم معدت درد میگیره اخه دیشب پیتزا خوردی بالاخره موفق شدی وبا اشتها سوسبس خوردی بعد هم بغل دست بابایی خوابیدی دوست دارم فرشته زمینی من     ...

این یه بازی فکریه که محمد واست هدیه تولد گرفت شما هم خیلی زود تونستی باهاش کار کنی افرین گلکه باهوشم ...

...

...

سلام گلکم امروز بالاخره موفق شدیم عکسای دوردونمون رو اپلود کنیم وتو سایت بذاریم     ...

...

...

دوردونه مامان  وبابا من وبابا از امروز یعنی دوم تیر 1394 تصمیم گرفتیم خاطرات وروز های خوب با تو بودن رو از زمانی که دنیا امدی تاحالا وایشالا از این به بعد  رو واست بنویسیم .😘 😘😘     🐣🐤🐥🐔🐓  

به نام خالق عشق وزیبایی گل پسرمون در یک روز پایییزی یعنی دوازدهم آدر 1388از پیش خدای مهربون وارددنیای من وبابا حسام شد روزهایی همراه با شادی واسترس شادیش واسه اومدن یه فرشته اسمونی به زندگیمون استرسش واسه داشتن کلی مسیولیت که چون تا حالا تجربشون نکرده بودیم اوایل یه کم سخت  میگذشت ولی خدا رو شکر خدا بهمون قوت داد وخیلی زود با این مسئولیت ها کنار امدیم وبه قول معروف یادشون گرفتیم خوب دیگه مامان وبابای تازه کار بودیم ...